یعنی هاشمی هم مثل برادر زنش خالی می بندد!

روزنامه کارگزاران با گذشت 3 روز از انتشار مطالبی به نقل از حسین مرعشی سخنگوی این حزب و تکذیب آن از سوی افراد مورد اشاره در آن یادداشت، طی 2 شماره اخیر نه تنها ضرورتی برای عذرخواهی از مخاطبان احساس نکرد، بلکه برای توجیه دروغگویی مرعشی این سؤال را مطرح کرد که آیا هاشمی نیز خلاف واقع می‌گوید؟

به گزارش رجانیوز، مرعشی روز چهارشنبه در سرمقاله ارگان حزب کارگزاران، با دفاع از طرح دولت وحدت ملی ادعا کرده بود آقایان باهنر، عسگراولادی و حبیبی، چندی قبل با حضور در جامعه روحانیت مبارز و ارائه گزارشی واقع بینانه از اوضاع کشور تأکید کرده اند که نه احمدی نژاد قابل اصلاح است و نه کشور با این رئیس جمهور و سیاست هایش قابل اداره کردن است.

 

 

همچنین هاشمی رفسنجانی نیز که از وی به عنوان پدر معنوی این حزب یاد می شود، در همین روز و در حاشیه همایش اصل 44، به جمع خبرنگاران آمد تا نشان دهد، حرف مهمی برای گفتن دارد چراکه وی چندان عادت به حضور در جمع خبرنگاران ندارد و حتی در همان جلسه سخنرانی اش، درخواست یک دانشجوی بسیجی را که خواستار پرسش شفاهی شده بود، رده کرده و گفته بود سؤالتان را کتبی بنویسید و یا به فرمانده اتان بدهید یا به همراهان بنده.

اما هاشمی هنگامی که در حلقه خبرنگاران قرار گرفت و از او درباره طرح دولت وحدت ملی و ارتباط اصلاح طلبان با آن سؤال شد، در مقام دفاع از این طرح، یادآوری کرد که این طرح را آقای ناطق نوری مطرح کرده و اصولگرایانی مانند لاریجانی، باهنر، عسگراولادی و حبیبی از آن دفاع کرده اند.

وی با بیان اینکه اصلاح طلبان مخالف این طرح هستند، در مقام منجی حزب کارگزاران که در میان جریان های اصلاح طلب از این ایده دفاع کرده است، برآمد و گفت:

اما در حالی که اظهارات هاشمی بر روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفته بود، نبی حبیبی دبیرکل حزب مؤتلفه ادعاي دفاع عسگراولادي، باهنر و خود را از دولت وحدت ملي و ناكارآمدي احمدي نژاد، خلاف واقع و كذب محض دانست.

وی همچنین اضافه كرد: اصولگرايان آماده يك رقابت سالم، اخلاقي و جدي با دوم خرداديها هستند پروژه دولت وحدت ملي آنطور كه در ذهن آقاي مرعشي و برخي دوم خرداديها هست به اصل رقابت آسيب وارد مي‌كند و بازي كردن با رأي مردم است.

 

 

دقایقی بعد نیز سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری به نمایندگی از حبیب الله عسگراولادی دبیرکل باسابقه این جبهه به خبرگزاری ها گفت: مطلب مطرح شده توسط مرعشي، دروغ محض است.

کمال سجادی خاطرنشان کرد که بر خلاف گفته مرعشي، در اين ديدار بر ضرورت دست يابي به سازوکاري براي رسيدن اصولگرايان به وحدت در انتخابات آتي رياست جمهوري تاکيد شده است و به هيچ وجه موضوع عبور از احمدي نژاد مطرح نيست.

وی همچنین اصل طرح وحدت ملی را نیز مورد خدشه قرار داد و گفت: آنان در پي اين هستند كه از دولت وحدت ملی استفاده خاص خود را ببرند و در خواست دبيركل كارگزاران براي گفتگو نيز در جهت خروج اصلاح طلبان از انزوا و دور افتادگي از قدرت است.

سخنگوي جبهه پيروان خط امام و رهبري با بيان اينكه در صورت تحقق اين فرضيه كابينه دولت وحدت ملي پر تنش خواهد بود، تصريح كرد: وحدت ملي كه با حذف گزينه‌اي به نام احمدي‌نژاد محقق شود، كارآمدي آن زير سؤال مي‌رود.

حجت الاسلام جعفر شجونی عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز نیز با تکذیب ادعای مرعشی تأکید کرد نه تنها اظهارات مرعشی صحت ندارد بلکه احمدی نژاد به کوری چشم دشمنان پیروز انتخابات آینده است و هیچ یک از گروه های اصولگرایان از وی عبور نخواهند کرد.

اما در شرایطی که تصور می شد احتمالاً مرعشی پاسخی برای این اظهارات داشته باشد و به نوعی درصدد توجیه دروغگویی خود برآید، طی 3 روز گذشته، وی کاملاً از دسترس خارج شده است و روزنامه منتشر کننده نوشته جنجالی وی نیز ذیل انتشار تکذیبیه دبیرکل حزب مؤتلفه، بدون هرگونه عذرخواهی، تنها به بیان این توجیه بسنده کرده است که چون هاشمی رفسنجانی نیز همان اظهارات مرعشی را تکرار کرده است، آیا وی نیز خلاف واقع می گوید؟

در این توضیح آمده است:

مفاد یادداشت دیروز آقای مرعشی عیناً در صحبت‌های اخیر آقای هاشمی‌رفسنجانی هم تكرار شده كه لابد برادران مؤتلفه آن‌را هم تكذیب می‌كنند و شخصیتی چون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم به خلاف‌گویی متهم می‌سازند! البته شرایط برادران موتلفه و سایر چهره‌ها و احزاب موسوم به اصولگرا را درك می‌كنیم، اما این توقع هم از یك جریان سیاسی نابجا نیست كه قبل از طراحی یك پروژه یا راهبرد سیاسی، به لوازم و تبعات آن هم بیندیشند و اگر هم ناچار از عقب‌نشینی شدند، به قول آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به "وارونه‌سازی" ماجرا روی نیاورند.

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

اخراج یک دانشجو، به اتهام اجازه خواستن برای سوال

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام كه صبح روز چهارشنبه در همايشي با عنوان "اصل 44 موانع و راهكارها" سخنراني می كرد، به درخواست یکی از دانشجویان بسیجی برای پرسش شفاهی پاسخ منفی داد و محافظان این دانشجو را مجبور به ترک سالن کردند.

 

 

به گزارش رجانیوز، هنگامی که هاشمی رفسنجانی در سخنان خود اظهار داشت ما از دانشجویان بسیجی انتظاراتی داریم، یکی از دانشجویان برخاست و تأکید کرد: آقای هاشمی ما نیز از شما به عنوان يك عالم دینی انتظار داريم كه به سؤالات ما پاسخ دهيد؛ آيا اجازه مي‌دهيد كه سئوالاتم را بپرسم؟

رئیس مجمع تشخیص مصلحت به درخواست این دانشجو پاسخ منفی داد و گفت: شما سؤالات خود را با فرمانده‌اتان در ميان بگذاريد يا كتباً بنويسيد و به همراهان بنده بدهيد.

پس از اين اتفاق، دانشجوی بسیجی به اتهام اخلال در نظم، از سوي محافظان مجبور به ترك جلسه شد.

گفتنی است 15 خرداد سال 85 نیز تعدادی از طلاب حوزه علمیه قم، حین سخنرانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در حرم حضرت معصومه(س) خواستار اظهار پرسش های شفاهی خود از وی شده بودند که با ضرب و شتم عوامل امنیتی به بیرون از جلسه هدایت شدند و دادگاه ویژه روحانیت نیز برای این افراد احکامی مانند زندان، شلاق، اخراج از قم و منع اشتغال در مشاغل علمي و حوزوي محكوم كرد.

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

معجزه برادر زن هاشمی رفسنجانی

محمد نبي حبيبي، دبیرکل موتلفه اسلامی، اظهارات حسین مرعشي برادرزن اکبر هاشمی رفنسجانی و سخنگوی حزب دولت ساخته کارگزاران سازندگی را کذب محض خواند و تاکید کرد: نبايد آقاي مرعشي براي جا انداختن تئوري وحدت ملي مطلوب اصلاح‌طلبان، به چنين گزارش خلافي تكيه كند.

حسين مرعشي امروز در مقاله اي با عنوان «ظهور و افول طرح دولت وحدت ملي» در نوشته اي كه امروز در ارگان اين حزب منتشر شد، نوشت: «آقايان عسگراولادي، باهنر، حبيبي به جامعه روحانيت رفتند و با ارائه گزارش واقع‌بينانه از اوضاع كشور به اين نكته پافشاري كردند كه نه كشور با اين رئيس جمهور و سياستهاي آن قابل اداره كردن است و نه احمدي‌نژاد قابل اصلاح».

 

 

البته سوابق این برادر زن اکبرهاشمی رفسنجانی نشان می دهد، وی مانند سایر اکاذیبش،به زودی بهانه ای برای این کذب خود نیز می تراشد و قضیه را دوغ مالی می کند.

آدمی زاد این ماجرا را که می بیند یاد حکایتی می افتد که گویند:

جوحا روزی ادعای پیغمبری کرد. گفتند: معجزه ات چیست؟ گفت: هر درختی را بخوانم اجابت می کند. گفتند: فلان درخت را بخوان. هرچه آواز کرد درخت اصلا حرکت نکرد. پس نزد آن درخت رفت و گفت: انبیا و اولیا را کبری نیست، او به نزد ما نیاید، ما به نزد او می رویم.

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

زشت ترین زن سیاسی

پیشنهاد تشکیل دولت وحدت توسط محسن رضایی دبیر مجمع مصلحت سنج ها و علی لاریجانی رئیس مجلس مطرح شد و بلافاصله توسط گروه ها و شخصیت های دوم خردادی مورد استقبال قرار گرفت و پیگیری شد.

با گذشت چند ماه از این قضیه، برخی حامیان پیشنهاددهندگان طرح دولت ائتلاف ملی متوجه این اشتباه استراتژیک شده اند و برای آنکه از این رسوایی بکاهند، تشکیل دولت ائتلاف ملی را محال دانسته و پوست خربزه دوم خردادی ها برای اصولگرایان عنوان کرده اند.

 

این عکس، عکس زشت ترین زن دنیاست که ۳بار هم ازدواج کرده است

 

آدمی زاد این موضوع را که می بیند، یاد حکایتی می افتد که گویند:

ملانصرالدین را گول زدند و زن زشتی را به ازدواج او در آوردند. فردای عروسی ملانصرالدین خواست که از منزل خارج شود که زنش جلو آمد و با ناز دلال گفت: دوست دارم که به من بگویی، من خودم را به کدامیک از خویشانت نشان دهم و به چه کسی نشان ندهم؟

ملانصرالدین جواب داد: صورتت را به من نشان نده، به هر که می خواهی نشان بده.

 

 اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

شغل جدید کردان +  عکس 2همکلاسیش در آکسفورد

گفته می شود ایزوله رئیس جمهور از سوی برخی معاونان بی کفایت و لایتچسبک رئیس مردمی و محبوب دولت نهم آغاز شد تا علی کردان وزیر سابق کشور دوباره مانند ... به دولت چسبیده و پست جدیدی بگیرد.

ظاهرا رحیمی و مشایی و تیم رسانه ای آنها تلاش می کنند با ایزوله دکتر احمدی نژاد، در فرصتی مناسب، کردان را به عنوان معاون برنامه‌‏ريزي ونظارت راهبردي ريس جمهور یا مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی منصوب کنند.

کردان که قبل از روی کارآمدن دولت نهم، معاون اداری مالی سازمان صدا و سیما در زمان ریاست لاریجانی بود از عناصر نزدیک به علی لاریجانی و علی اکبر ناطق نوری محسوب می شود.

مشائی نیز مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما در زمان ریاست علی لاریجانی بر این سازمان بود.

 

 

رحیمی نیز قبل از روی کارآمدن دولت نهم، رئیس دیوان محاسبات بود که از سوی نمایندگان مجلس هفتم به این سمت انتخاب شده بود ولی همان نمایندگان اینک به انتقاد از احمدی نژاد به خاطر انتصاب رحیمی به عنوان معاون پارلمانی رئیس جمهور می پردازند. رحیمی پیش تر استاندار کردستان بود و از حامیان ناطق نوری در انتخابات ریاست جمهوری بود. در دوره انتخابات گذشته ریاست جمهوری نیز از فعالین ستاد هاشمی بود ولی با روی کارآمدن دولت مردمی و محبوب دکتر احمدی نژاد بازهم رنگ عوض کرد و در جایی دکتر احمدی نژاد را به پیغمبر تشبیه کرد. گفته می شود رحیمی برای به قدرت رسیدن حاضر است هر کاری بکند. رنگ عوض کردن کوچکترین این کارهاست.

خلاصه: اینان که می بینی مگسانند دور شیرینی

 

 اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

تعجب سید حسن از غذا خوردن کروبی و خاتمی/ بدون شرح

 

 اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

زحمت نکشید، در روز نیافتند

برخی از افرادی که تازه می خواهند وارد جناح بازی شوند از نام های نزدیک به جناح به اصطلاح اصلاح طلبان یا جناح موسوم به اصولگرایان استفاده می کنند(یا به تعبیری می دزدند) که تجربه گروه های کوچک این چنینی در گذشته نشان داده این گروه های کوچک، در جذب مخاطب و هوادار شکست خواهند خورد. حتی در زمان زمامداری جناح اصلاح طلبان و یا اصولگرایان، این گروه های کوچک در کابینه یا دولت جناح نزدیک به خود جایگاهی نداشتند.

 

 

آدمی زاد وقتی این موضوع را می بیند یاد حکایتی می افتد که:

دزدی، شب به خانه ملانصرالدین آمد و به دنبال چیزی می گشت تا بدزدد.

ملا از جا برخاسته و گفت: آنچه تو در شب تاریک می جویی، ما در روز روشن جسته، نیافتیم.

 

 اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

وقتی فاطمه رجبی سکوت می کند ...

بسیاری از مصاحبه هایی که در نمایشگاه مطبوعات امسال گرفتم ، به دلایلی از جمله تعداد زیاد آنها و گذشتن زمان و ... امکان چاپ در روزنامه را پیدا نکرد ، از جمله گفت و گوهای خوب و مفصلی که با خانم "فاطمه رجبی" نویسنده و فعال سیاسی ، دکتر "قدرت الله رحمانی" استاد دانشگاه و عضو هیئت منصفه مطبوعات ( که بحثی کارشناسی در باره اظهارات اخیر آقا پیرامون بی بند و باری برخی نخبگان سیاسی و مطبوعاتی در سخن گفتن علیه دولت مطرح کرد ) و خانم "فرح استوکمن " خبرنگار روزنامه آمریکایی بوستون گلاپ گرفتم .

 مصاحبه با خانم رجبی ، از مواردی بود که سالها انتظارش را می کشیدم و برای خودم جذابیت زیادی داشت و حرفهایی هم داشتم که باید می پرسیدم و پرسیدم و فکر می کنم برای دیگران هم جذابیت داشته باشد .

 یادم بود که همه فمینیستها بر خلاف آنچه که ادعا می کنند برای زن ، یک وجود کاملا مستقل از مرد قائلند ، خانم رجبی را همیشه و همیشه - تعمدا - "همسر سخنگوی دولت" می نامند ! این از فمینیستها و اما مخالفان دولت هم ، رفتاری همسان با آنان دارند تا چنین قلمداد کنند صراحت لهجه رجبی به خاطر انتساب او به یک مسئول عالی دولتی است و به روی خودشان هم نمی آورند که خانم رجبی ، از سالها پیش از آنکه دکتر الهام در دولت نهم مسئولیتی داشته باشد ، نویسنده ای شناخته شده بوده که اتفاقا به همین شیوه می نوشته است ؛ درست مثل خانم "زهرا رهنورد" که کسی او را "همسر مهندس موسوی" نمی خواند !

این را برای این گفتم تا معلوم شود که اگر در این مصاحبه ، از خانم رجبی به عنوان همسر سخنگوی دولت نام نبرده ام ، منظورم شخص دیگری نبوده است ! هر چند سوالاتی درباره دکتر الهام هم از او پرسیده ام :

 

خانم رجبی یک ساعتی از ظهر گذشته بود که به نمایشگاه آمد . اول به غرفه "ایرنا" رفت و فکر می کنم سری هم به "وطن امروز" زد و بعد دعوت کیهان را پذیرفت و در غرفه ما نشست و به طور مفصل به پرسشهای من پاسخ گفت ؛ مثل همیشه صریح .

وقتی از او پرسیدم چرا این قدر دیر به نمایشگاه آمدید جوابی داد که برای من خیلی جالب بود : هر کس می خواهد از این حرف من ناراحت شود ؛ بشود ، من در درجه اول یک "همسر" هستم و یک "مادر" و باید به این شان و وظایف مربوط به آنان عمل کنم ؛ امروز هم تا مایحتاج خانه را نخریدم و ناهار بچه ها را ندادم از خانه بیرون نیامدم به همین دلیل الان رسیدم.

 


می پرسم : مگر خریدهای خانه را هم شما انجام می دهید ؟می گوید : پس کی انجام می دهد ؟ آقای دکتر که الان به این چیزها نمی رسند .

رجبی درباره میزان وقتی هم که برای مطالعه و نوشتن وبلاگ و مسائل سیاسی می گذارد نیز همین جواب را داد و گفت : برای این کارها وقت مشخصی ندارم ؛ هر گاه امور مربوط به منزل و همسر داری و فرزند داری را تمام کنم به این امور می پردازم . راحت بگویم من یک زن سنتی ِ سنتی هستم و تا وظایف اصلی خودم را انجام ندهم دست به هیچ کار دیگری نمی زنم .

از خانم رجبی درباره چگونگی آشنا شدنش با "غلامحسین الهام" می پرسم و او می گوید: سال 1361 بود و هر دو در ترم یک بودیم و در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دانشجو بودیم که با هم ازدواج کردیم .

 درباره آمار بازدید کنندگان وبلاگش هم می گوید : من این چیزها را دنبال نمی کنم ، اما کسانی که نوشته های مرا در سایت می گذارند می گویند آمار بازدید کننده ها خیلی زیاد است . بعد اضافه می کند : آنقدر زیاد که وقتی برای سخنرانی به برخی شهرهای دوردست هم می روم - مثل همین اخیرا که به بهبهان و گچساران رفته بودم - می بینم که در آنجاها هم وبلاگ مرا می خوانند و درباره اش با من گفت و گو می کنند.

وقتی از خانم رجبی درباره تعداد هک شدنهای وبلاگش سوال می کنم ، در ابتدا به اشتباه درباره فیلتر شدنهای مکرر سایتش پاسخ می دهد و می گوید : تا آخرین لحظه ای که از خانه بیرون آمدم سایتم برقرار بود ! اما دو بار و هر بار به فاصله 20 روز سایت مرا فیلتر کردند در حالی که آقایان مسئول در مخابرات یا کمیته غیر رسمی متولی این کار ، این برخورد را باید با سایتهایی بکنند که مطالب مستهجن دارند . الان سایتها و رسانه های پر تیراژی منتشر می شوند که کارشان ایجاد فساد در جوانان و اشاعه فرقه های انحرافی و ضاله است اما من به خاطر دفاع از اصولگرایی باید فیلتر شوم !

رجبی درباره هک شدن سایتش هم گفت : تا آنجا که به خاطر دارم ، یک بار تمام محتویات سایت به طور کامل هک شد و از بین رفت .

  

* خانم رجبی ! روزنامه کیهان را می خوانید ؟

- با اینکه به برخی موارد در کیهان انتقاد دارم و کیهان هم با من سر سازگاری ندارد ، اما این روزنامه همچنان تنها روزنامه ای است که به آن اطمینان و اعتماد دارم و سالهاست همه مطالب سیاسی اش را می خوانم .

* نظرتان درباره مقاله ای که آقای شریعتمداری علیه شما نوشتند چیست ؟

- احساس می کنم مطلبی که آقای شریعتمداری درباره من نوشتند ، بر اساس اطلاعات دقیق و منابع موثق نبود که توضیح آن بماند برای وقتی دیگر .

* یک سوال چند ماهی است ذهنم را به خود مشغول کرده و دوست داشتم از خودتان بپرسم و آن اینکه شنیدیم آقا در یکی از دیدارهای دکتر الهام با ایشان از نوشته های شما و بخصوص صراحت شما تمجید کرده اند و آن را ناشی از روح جوانانه شما دانسته اند و به نوشته های مشابه خودشان در جوانی و در مشهد مثال زده اند . آیا این خبر درست است ؟

- من بارها گفته ام که هیچ کس حق ندارد به هیچ وجه از امام خمینی و آقا برای خودش و تایید خودش هزینه کند و این کار خلاف است و دیده اید هم که هر کس خواسته امام یا آقا را سپر بلای خود کند ، من به سهم خودم در نوشته هایم به او اعتراض کرده ام . در حقیقت ما باید سپر بلای رهبر عزیزمان باشیم نه اینکه از ایشان برای خودمان هزینه کنیم . به همین دلیل من به این سوال شما پاسخی نمی دهم .

 

 

* پس درباره مطالبی که به نقل از مرحوم پدرتان حضرت آیت الله دوانی مطرح است که ایشان از نوشته های شما راضی نبودند توضیح بدهید .

- یک نکته درباره مرحوم پدرم بگویم و آن اینکه ایشان با اینکه اصرار داشتند بگویند سیاسی نیستند ، اما بسیار سیاسی بودند و همه آدمهای سیاسی را هم خیلی خوب می شناختند، مشخصا درباره آقای رفسنجانی و یکی دو نفر با ذکر صفاتی خاص از آنان یاد می کردند. ایشان دو بار علیه من نامه دادند ؛ بار اول زمانی که آقای خاتمی "نامه ای برای فردا" را منتشر کرد و من "نامه ای برای تاریخ" را در 30 صفحه در جواب او نوشتم که پدر ، در نامه ای با اعتراض به این کار من ، از این بابت از آقای خاتمی عذرخواهی کردند.

این را بگویم که در میان 9 فرزند پدرم ، من تنها کسی هستم که بیشترین اُنس را با ایشان در روحیات و سلایق داشتم و رفتارهای ایشان را بویژه در مواردی چون ساده زیستی ، سرمشق خودم کرده ام . اما ایشان زیاد اخبار گوش نمی کردند و به همین دلیل ، برخی کسان - از جمله "سید هادی خسرو شاهی"- که پیش ایشان می آمدند ، توی دل ایشان را خالی می کردند و به گونه ای پدرم را می ترساندند که ایشان به دلیل اینکه زمانی در "دارالتبلیغ کاظم شریعتمداری" کار فرهنگی می کرد ،تصور می کرد که همین امروز و فرداست که بیایند و او را بگیرند و اعدام کنند! در نتیجه ایشان به دلیل همین ترسی که در دلش می ریختند ، از بابت دو چیز در نوشته های من بیم داشتند و آن را بارها به صراحت به من می فرمودند: اول اینکه می گفت : اینها [مخالفان نوشته های من و کسانی که آنها را افشا می کردم ] آبرو ریزی می کنند و از بابت ریختن آبروی من ناراحت بود . و دوم برای جان من نگران بود و می گفت : من اینها را می شناسم ؛ اینها پایش بیفتد به جان طرف مقابل خود هم رحم نمی کنند . ایشان بارها به من گفت که منظورم از رضایت در آن نامه ، نا رضایتی از تو نبود و می افزود : تعبیر "مافیا" را در نوشته ات کاملا بحق گفته ای و من از اقدامات و بی شرمیهای همین "مافیا" علیه تو بیم دارم .و حتی ایشان یک بار به من گفتند برخی از نوشته های تو آنقدر مردانه است که باور نمی کنم آنها را یک زن نوشته باشد .

در حقیقت هر دو موردی که پدرم از آن برای من می ترسید ، اتفاق افتاد ؛ آنها ، هم در سایتها و روزنامه هایشان آبروی مرا و خانواده مرا ریختند و هم باعث شدند من در روز اول ماه مبارک رمضان سال 85 سکته قلبی کنم و کارم به بیمارستان و سی سی یو بکشد .

خانم رجبی می افزاید : نسل جدید بداند کاری که اینها با من کردند ، زمان شاه هم نکردند . تنها در برنامه 30/20 سه بار مرا تخریب کردند و این غیر از مطالب سایتها و روزنامه های آنهاست .

  

 

وی خاطر نشان کرد اگر نظر واقعی پدرم رادرباره من و نوشته های من می خواهید ، همان نظری است که ایشان در آخرین نوشته خود با عنوان " چرا باید آقای دکتر احمدی نژاد خود را تنها ببیند ؟" آورده اند و در آن "خانم فاطمه رجبی همسر آقای دکتر الهام " را که دکتر احمدی نژاد " تنها حامی و مدافع خود دانسته اند " ، " دختر اندیشمند من " و کسی که "بیش از افراد خانواده ، عاطفی است و نمی تواند آنچه را می اندیشد که بر خلاف انتظار است ، از بیان آن خودداری کند " توصیف کرده اند و در پایان نامه خطاب به دکتر احمدی نژاد آورده اند که :" شما ناراحت نباشید ؛ غیر از دخترم ، بسیاری دیگر هستند که از انتقادهای مغرضانه علیه شما و عملکرد شما در تب و تاب هستند که از همه مهمتر ،توجه خاص مقام معظم رهبری است که در شهر گرمسار ، آنگونه از اندیشه ناب و عملکرد شما تمجید کردند و به نحو دلسوزانه ای ، مخالفان را نصیحت کردند که دست از سمپاشی و بی انصافی بردارند ."

*خانم رجبی ! آقا همین چند روز پیش هم برای چندمین بار با لحن تندی به کسانی که در انتقاد علیه دولت نهم ، بی بند و باری و بی انصافی می کنند اعتراض کردند . طرف خطاب آقا چه کسانی بودند ؟

- ببینید ! انتقاد با تخریب مرزبندی مشخصی دارد . همین آقای شریعتمداری کیهان ، آن موقع هم انتقاد می کردند ، الان هم انتقاد می کنند ، اما تخریب نمی کردند و نمی کنند .

وی با به کار بردن تعبیر "مدعیان اصولگرایی " و پرهیز از تعبیر "مدعیان اصلاح طلبی" ( چرا که اصلاح طلبی همین است که هست !) و با نام بردن از برخی شخصیتهای سیاسی مثل هاشمی رفسنجانی ، حسن روحانی ، محسن رضایی ، سید محمد خاتمی و برخی مطبوعات و تعابیری که علیه دولت نهم به کار می گیرند از جمله "گدا پروری" و ... پرسید : آیا این همه پیشرفت بی نظیر در مسئله فناوری هسته ای و سیاست هسته ای ، سفرهای استانی و سازندگی گسترده ای که در کل کشور ایجاد شده است ، خدمات رسانی فراوان دولت به اقصا نقاط کشور باید با سکوت مرگبار این خواص مواجه شود و حتی یک بار هم به طور آهسته به این همه تلاش اشاره نشود و بر عکس برخی مسائل اقتصادی را که کشورهای همسایه ما با چندین برابرش مواجهند بزرگنمایی کنند؟

فاطمه رجبی افزود : در این سفر اخیرم ، می دیدم هواداران گروهکهای تجزیه طلب و ضد انقلاب و ... از آقای رفسنجانی با لفظ "آیت الله هاشمی رفسنجانی" و از آقای خاتمی با تجلیل یاد می کردند . آیا رواست که این گونه افراد در لباس دین ، این گونه دولت مظلوم و خدمتگزار حکومت دینی را این چنین مورد هجمه قرار دهند و اینچنین مورد حمایت بدترین گروهها قرار بگیرند؟

این وبلاگ نویس فعال ، در باره نقاط قوت و ضعف دولت احمدی نژاد اظهار داشت : این باید معلوم باشد که ما از "گفتمان احمدی نژادی" دفاع می کنیم و نه الزاما از "شخص احمدی نژاد" و هر جا لازم باشد و لازم بوده است از او ، انتقاد هم می کنیم همان طور که خود رهبر انقلاب هم ، به نقاط ضعف و قوت دولت توجه دارند ، اما از بس در تخریب این دولت و شخص رئیس جمهور ، بی انصافی می شود ، ایشان بیشتر به نقاط قوت دکتر احمدی نژاد اشاره می کنند و از بیان صریح نقاط ضعف پرهیز می کنند یا به گونه ای دیگر تذکر می دهند .

رجبی توضیح داد : من با همان لحنی که علیه هاشمی مقاله نوشتم ، سه مقاله راجع به آقای مشایی نوشتم ؛ هم راجع به اظهاراتش درباره "مردم اسرائیل" و هم درخصوص آنچه به عنوان اسلام شناسی مطرح می کند و من معتقدم ایشان نقطه ضعف بزرگی برای دولت نهم است و نباید او عملا به سخنگوی دولت تبدیل شود یا درباره آقای کردان که علی رغم همه تکذیبها گزینه لاریجانی بود و اصل پیشنهاد کردنش به وزارت کشور اشکال داشت قبل از آنکه موضوع مدرکش مطرح باشد .

وی درباره تغییر و تحولات وزیران ، آن را "برگ برنده" ای برای دولت ارزیابی کرد ، اما گفت : مشکل اینجاست که در حال حاضر که کابینه به مرز رسیده است ، این برگ برنده از دولت گرفته شده است در حالی که شاید می شد به گونه ای بهتر هم با این موضوع برخورد داشت تا از حالا به بعد وزرا با خیال راحت هر کاری می خواهند نکنند و ترس از عزل و برکناری هم نداشته باشند .

پ .ن اول : در همین جا از خانم رجبی به خاطر فحشها و دشنامهایی که اهالی تسامح و تساهل و مدارا در بخش نظرات به ایشان داده اند ، عذر خواهی می کنم . راستش قصد حذف این فحشها را داشتم اما احساس می کنم این نوع ادبیات که خوشبختانه دشمنان ما به آن آلوده اند ، نمونه خوبی برای شناخت نظراتی است که نشان می دهد چه مقدار کسانی که به این ادبیات مسلحند ، مبتنی بر استدلال و مخالفت منطقی حرف می زنند .

پ . ن دوم : بسیاری از سایتها و پایگاههای خبری هم به این مطلب لینک داده اند که تا آنجا که خبردار شده ام عبارتند از : رجا نیوز - پارسینه - جهان نیوز - خبرگزاری فارس - خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) - روایت - سایت مجله خانواده سبز - فردا نیوز - خبر آنلاین - پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی - انصار نیوز - وب سایت خبری تحلیلی استقامت ( با این توضیح که بسیاری از سایتهایی که به این مطلب لینک دادند ، بخشهایی از آن را گزینش کرده اند و برخی پس از مدتی بخشهایی از آن را حذف کردند).

پ . ن سوم و یک یاد آوری مهم : امشب ( ساعت یازده و نیم چهار شنبه شب ) یکی از دوستانی که در محل نمایشگاه در زمان مصاحبه با خانم رجبی ، میهمان غرفه ما بود ، تماس گرفت و گفت :در بخشی از مصاحبه که به ترس استاد دوانی از دستگیری و اعدام ، اشاره کرده ای ، جملات را خوب تنظیم نکرده ای و شاید مخاطب این گونه تلقی کند که آقای خسرو شاهی می گفته می آیند دستگیر و اعدامت می کنند در حالی که خانم رجبی گفت : نتیجه ترسی که از گفته های خسروشاهی در دل پدرشان می ریخت ، باعث شده بود که ایشان تصور کنند ممکن است به خاطر سوابق دور همکاری فرهنگی با کاظم شریعتمداری کودتاچی علیه نظام و امام ، دستگیر و اعدام شوند .

با استناد به صحبتهای این دوست همراه ، جمله نا رسای قبلی را اصلاح کردم و این توضیح را هم اضافه می کنم تا حقی از آقای خسروشاهی ضایع نشده باشد.

منبع: وبلاگ آب و آتش

 

 اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

هم دو  بیخوابی است، ولی این کجا و آن کجا !!؟

امروز متن مناظره ی حجه الاسلام رسایی را با آقای محمد علی ابطحی در اینجا می خواندم که در لابلای صحبتهای آقای رسایی به مطلب عجیبی برخوردم! شما هم ببینید:

« آقای ابطحی اصولگرایی یعنی این روایت : امام معصوم در سفر حج بود -امام باقر یا امام صادق علیهما السلام بودند- که معلی بن خنیس از یاران ایشان گفت: یابن رسوالله! ای کاش نعمت های بنی العباس در اختیار شما بود تا ما هم با شما در عیش و خوشی بودیم. امام فرمود: هیهات ای معلی، والله اگر چنین بود ( یعنی اگر حکومت دست ما بود )، برای ما جز برنامه ریزی و دعا در شب و تلاش در روز و پوشاک زبر و درشت و خوراک سخت و بی خورشت چیزی نبود! اصولگرایی یعنی این شیوه مدیریتی. آیا واقعاً احمدی نژاد این گونه برای مردم کار نمی کند؟ آیا واقعاً احمدی نژاد اینطور نبوده و نیست؟ یعنی برنامه ریزی در شب و تلاش در روز یعنی پرکاری ندارد؟ آیا واقعاً خوراک سخت و بی خورشت و پوشاک زبر و درشت ندارد؟شما عزیزان دانشجو هستید و به فوتبال علاقمند. بروید در سایت آقای ابطحی واژه های سوئد یا فوتبال را سرچ کنید، ببینید چه پیدا می کنید. همین آقای ابطحی در سایتش نوشته که امروز صبح آقای خاتمی آمد نهاد ریاست جمهوری، دیدم که چشمانش ورم کرده و قرمزاست، با خودم گفتم که احتمالاً ایشان هم مثل من دیشب فینال آرژانتین و سوئد را تماشا می کرده و بی خوابی کشیده، چشمانش پف کرده، پرسیدم دیدم درست است (همهمه دانشجویان با حالت تعجب) خب حالا مقایسه کنید این چشمان را با چشم آقای احمدی نژاد (تشویق دانشجویان) که به خاطر طرح های نیمه کاره، به خاطر سفرهای استانی و مشکلات مردم قرمز می شود و بی خوابی می کشد. برخی از این طرح ها که در این دولت تکمیل شده، 16 سال نیمه کاره بوده! »

 

 

واقعا جا خوردم! یعنی این حرف درست است؟! بخاطر همین همانطور که آقای رسایی گفته بودند به سایت ابطحی رفتم و کلمه ی سوئد را سرچ کردم ، مقاله ی کذایی پیدا شد و در  اینجاخواندمش. شما هم ببینید:

 

 

« يکشنبه گذشته، آقاي خاتمي وقتي به جلسه دولت آمد، چشمانش ورم کرده بود و نشانه هاي خستگي در آن ديده مي شد. ديدم دارد به آقاي مهرعليزاده مي گويد ديشب تا ساعت 2 مسابقه هلند و سوئد طول کشيد و بيدار بودم و به همين دليل خسته ام. من هم رفتم کنارشان، گفتم اتفاقاً من هم مي ديدم. آقاي خاتمي خنديد! گفتم ديديد بالاخره ديشب ايتاليا برد! آقاي مهرعليزاده که از سابقه ماجرا خبر نداشت آمد توضيح بدهد که ايتاليا  در همان دور اول کنار رفته و ديشب مسابقه هلند و سوئد بوده است! آقاي خاتمي خنده اي کرد و گفت ايشان خيلي در فوتبال وارد هستند! بقول طنز نقطه چين: من هم حساس!!!»

 

بنده ی حقیر سراپا تقصیر هیچ حرفی نمی زنم ، قضاوت ، با انصاف خودتان.

قبلا هم در  وبلاگم  نوشتم و امروز هم تاکید می کنم که خدا کند که خاتمی کاندیدا شود. چون از دو حال خارج نیست.

اگر رأی نیاورد ( که بنظر من نخواهد آورد ) معلوم می شود مردم حواسشان جمع است و این حضرات هم مردم ما را خواهند شناخت.

اگر هم مردم به او رأی بدهند ( که بعید است ) باز هم خیر است چون همانطور که در روایات ما هم تأکید شده حق چنان مردمی داشتن چنین رئیس جمهوری است.

 

 وبلاگ مرجع: وبلاگ یک استکان چای داغ  / تیتر در وبلاگ مرجع: چشم ورم کرده

 اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

 

رهبر واقعی جاسبی(بدون شرح)

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

خالی بندان در جهات صنعت گرند

سایت یاری، یک دعوت نامه زده برای دعوت از خاتمی و گذاشته در سایتش و اعلام کرده، هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم(از طرف انجمن حمایت از بیماران خاص سیاسی)

داخل دعوت نامه ۷دلیل آورده اند که چرا خاتمی باید بیاید. این دوستان که نیامده و از همان دعوت نامه خالی بندی را شروع کرده اند، هفت دلیل را به شرح ذیل آورده اند که من هم زیر هر کدام از عکس ها برخی از عکس های آقایان در این زمینه را گذاشته ام، تا ...

1-صایانت از دین

2- حفظ عزت ملت

3- دفاع از جمهوریت

4-پاسداشت اخلاق و سیاست

5-اصلاح وضع معیشت

6-حراست از حریت و عدالت

7-عقلانیت و مدیریت

عکس ها را ببینید: 

ادامه نوشته

عکس خاتمی و ابطحی + خانم هاشون

 

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

خاتمی به دنبال خون بهای کروبی

سریال اجماع اصلاح طلبان از سریال هانیکو هم طولانی تر شده و هر روز داستانی از این سریال را شاهدیم.

امروز در خبرها داشتیم برخی از اصلاح طلبان که از گروه حامیان خاتمی هستند، به بهانه اینکه کروبی رای نمی آورد، فقط به کناره گیری شیخ مهدی کروبی از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری رضایت نمی دهند و گیر داده اند که شیخ الشیوخ اصلاح طلبان علاوه بر کناره گیری، از خاتمی هم باید حمایت کند.

 

 

آدمی زاد که این ماجرا را می شنود، یاد حکایتی می افتد که گویند:

از ملانصرالدین وقتی کودک بود، پرسیدند: می خواهی که پدرت بمیرد تا میراث او به ارث ببری؟

ملانصرالدین گفت: نه به خدا، من می خواهم که او را بکشند تا چنان که ارث می برم، خون بها نیز بستانم.

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

چند کودک خوردنی در روزنامه خورشید

برخی از افراد که در نوچه های سیاسی هم تعدادشان کم نیست همیشه دنبال حرف درست کردن و حرف بازی اند که نباید آدمی زاد کمترین توجهی به آنها بکند و کارش را انجام دهد.

مثلا امروز یکی از دوستان واقعا اصولگرایم در روزنامه خورشید با من تماس گرفت و یک وبلاگ را معرفی کرد که برخی از تازه به درون رسیده ها و نوچه های مثلا رسانه ای ،به دستور اربابانشان راه انداخته اند تا درصورت بازگشت مرد هزار چهره به روزنامه خورشید، بتوانند جایگاهشان را در آن  روزنامه حفظ کنند. بالاخره آدم از نوچگی سیاسی شهردار باقر، یک شبه به یک روزنامه کثیرالانتشار دولتی - آن هم دولتی که روزی به آن فحش می داد و فرار می کرد - برسد، این کارهای نوزادانه-راه اندازی وبلاگ غیراخلاقی انتشار مطالب درون سازمانی و  صحبت های خبرنگاران در ناهارخوری روزنامه- را هم انجام می دهد.

البته ناگفته نماند که گفته می شود این کودکان رسانه ای خیلی هم خوردنی هستند.

 

 

در تمام این اتفاقات مقصر دولت است که دانشکده خبر راه انداخته ولی به فکر راه اندازی کودکستان خبر برای این آقایان نبوده است.

ولی از این حرف ها که بگذریم، حرف بازی ها و بهانه جویی ها، آدمی زاد را یاد شعری در مورد ملانصرالدین می اندازد که گویند:

 

بود ملا به سرش قصد سفر

بود همراه پسر بر روی خر

 

خلق گفتند چه بی انصاف است

پشت خر با دو نفر حتم شکست

 

پسر خویش به پائین آورد

خویش بر خر خود جا کرد

 

باز گفتند که بی رحم ببین

خود سوار است، چه خودخواه است این

 

کرد ملا پسر خویش سوار

خود پیاده شد و کردند هوار

 

که ز بد جنس کسان این پسر است

فکر خویش است نه فکر پدر است

 

هر دو گشتند پیاده، وین بار

بر نفهمیش بدادند شعار

 

گشت ملا چو چنین سر در گم

گفت ای وای ز حرف مردم

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید

شوراي حكميت و زن ملانصرالدين

اين طوري كه از اظهار نظر سران اصلاح طلبان پيداست تلاش مشاركتي ها نتيجه داد و بايد فاتحه شوراي حكميت كه پيشنهاد شيخ مهدي كروبي بود را بايد خواند .

البته اگر الان هم به اين شكل بحث شوراي حكميت تمام نمي شد بايد منتظر مي مانديم تا در آينده اين اتفاق بيفتد.

اين ماجرا آدمي زاد را ياد حكايتي مي اندازد كه :

روزي به ملانصرالدين خبر آوردند كه زنت مرد. ملانصرالدين با كمال خونسردي گفت: اگر هم نمي مرد طلاقش مي دادم.

دروغ بستن به خدا

تعریف و تمجید بعضی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری از خودشان به مانند نامزد آدمی زاد می ماند که قبل از عروسی خود را بهترین و زیباترین دختر روی زمین معرفی می کنند.

ناز کردن و شرط گذاشتن و همچنین شرایط کشور را بحرانی جلوه دادن و خود را فرشته نجات کشور معرفی کرد و منت گذاشتن بر سر مردم برای شرکت در انتخابات برخی از کاندیداها بخصوص ممد خاتمی و باقر قالیباف اعصاب آدمی زاد را بر هم می زند و پیش خودم می گویم مگر چه گلی بر سر ملت زده اند که الان این قدر جوگیر شده اند!!؟

این ناز کردن ها و تعریف از خود که غالبا اين كانديداها از روی بیکاری دچار توهم می شوند، من را یاد حکایتی می اندازد که:

پسر ملانصرالدین از خانه بیرون آمد. کسی از او پرسید: پدرت چه می کند؟

پسر ملا گفت: در خانه نشسته و به خدا دروغ مي بندد.

آن فرد پرسيد: چگونه؟

پسر ملانصرالدين گف: آئينه به دست گرفته و خود را در آن مي بيند و مي گويد: الحمدالله الذي احسن خلقي و خلقي(سپاس آن خداي را كه صورت و سيرت مرا نيكو ساخت)!

شوراي حكميت و خر ملانصرالدين

این شورای حکمیت اصلاح طلبان هم سورژه ای شده ها.

حامیان خاتمی می گویند با نهايت احترامي كه به شيخ مهدي قائليم ولي خروجی شورای حکمیت خاتمی خواهد بودو به نظر حامیان کروبی هم خروجی این شورا کروبی است(البته اين ها هم نهايت احترام را براي آنها قائلند)

این ماجرا آدمی زاد را یاد حکایتی می اندازد که:

ملانصرالدین در روستا دوستی داشت. این دوست روزی به شهر و خانه ملانصرالدین آمد.

آن دوست تا ملانصرالدین را دید شروع کردن به زدن خرش و خطاب به دراز گوش می گفت: ای ملعون! آرد و گندم بارت می کنم نمی آوری، روغن بارت می کنم نمی آوری، چرا می خواهی مرا نزد آشنایان خجالت دهی!؟

ملانصرالدین به آن فرد گفت: عبث خر بیچاره را مزن که اگر از خانه تو نتوانست برای من چیزی بیاورد از خانه من هم نمی تواند چیزی برای تو ببرد.

شیخ مهدی و زن جوحی

1- دبیرکل حزب اعتماد ملی گفت: مهندس موسوی یا آقای خاتمی هر دو برای من عزیز هستند اما در خصوص مهندس موسوی من نه تنها 12 سال قبل که 4 سال پیش هم به صورت بسیار فعال تلاش کردم که در انتخابات حضور یابند اما ایشان در آن زمان صلاح ندانستند و اکنون هم دیگر من خودم به عنوان یکی از نامزدهای ریاست جمهوری در صحنه حضور یافته ام.
مهدی کروبی در پاسخ به اين سوال كه آيا در صورت حضور خاتمي شما به نفع ايشان كنار مي‌رويد، گفت: اين حرف معنا ندارد.يكي به خاتمي بگويد او براي چه مي‌آيد. اين كه فلاني بيايد شما كنار مي‌رويد، اصلا حرف خوبي نيست و براي آقاي خاتمي هم مفيد نيست.
وي در واكنش به سخنان مصطفي معين كه گفته بود خاتمي بهترين گزينه براي ماست، گفت: نظر مصطفي معين براي خودش محترم است.
كروبي همچين در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه آيا شما حاضريد براي شكسته نشدن راي‌ها از عرصه انتخابات كنارگيري كنيد؟ گفت: لازمه اينكه راي‌ها تقسيم نشود و نشكند شركت نكردن خاتمي در انتخابات مرحله دهم رياست جمهوري است و من به نفع هيچ كس كنار نمي‌روم
شیخ مهدی طرح موضوع احتمال کناره گیری اش از رقابت های انتخاباتی در صورت حضور فردی خاص را صحیح ندانست و افزود: به نظرم طرح این موضوع اصلا صحیح نیست و حتی توهین آمیز است؛ اینکه از فردی که رسما حضورش در انتخابات را اعلام کرده، مدام این سئوال پرسیده شود، اصلا خوب نیست! حتی اگر این موضوع از سوی برخی دوستان اصلاح طلب ما مطرح شود هم پیگیری آن درست نیست.
شیخ اصلاحات در بخش دیگری از این گفتگو، ابراز نگرانی برخی شخصیت های اصلاح طلب از انتخاب صادق محصولی به عنوان وزیر کشور و مسئول اصلی برگزاری انتخابات آتی را بی مورد دانست.


2- نماينده مردم سمنان در مجلس شوراي اسلامي و دبيرکل حزب مردم سالاري گفت: گزينه اول ما ميرحسين موسوي، دوم سيدمحمد خاتمي و سوم مهدي کروبي است لذا در صورت آمدن "موسوي" بعيد مي دانم که ساير بزرگان بخواهند بيايند و با وي رقابت کنند.
مصطفی کواکبیان ادامه داد: اگر موسوي نيايد ما از خاتمي حمايت مي کنيم ومعتقدم ايشان بدون اينکه با آقاي کروبي به تفاهم برسد در اين عرصه حاضر نمي شود پس مشکلي نيست، اگر به هر دليلي دو نامزد اول و دوم نيامدند ما از نفر سوم حمايت کامل مي کنيم.
آدمی زاد وقتی دو مورد فوق را کنار هم قرار می دهد، تازه متوجه می شود که سیاست چیست. یکی مثل کواکبیان که تا سال76کسی نمی شناختش و یکی از آرزوهاش گرفتن عکس یادگاری با امثال کروبی بود حالا آمده و فکر کرده  شیخ مهدی با تمام القابش از جمله شیخ اصلاحات و کدخدای اصلاح طلبان، برای آنکه بچه الیگودرز و از مردم ساده دل و غیور "لر زبان" است، با جملات بالاش می تواند سر کروبی را به نفع خاتمی شیره بمالد.

همان طور که در جملات بالا می بینید کواکبیان که تمام زندگی اش را مدیون امثال کروبی است، با "دستور از بالا" به شیخ اصلاحات پشت کرده و با چرب زبانی خواسته محترمانه به کروبی بگوید که کاندیدا نشود .
این ماجرا، آدمی زاد را یاد حکایتی می اندزد، که گویند:
روزی همسایه جوحی، از او طنابی خواست. جوحی گفت: عزیز جان، زنم روی بند طناب، کنجد پهن کرده است.
همسایه که خیلی تعجب کرده بود گفت:این چه حرف است که می زنی، چگونه بر روی طناب، کنجد پهن می کنند.
جوحی جواب داد: اگر بخواهم ندهم می توانم بگویم زنم روی طناب، آرد پهن کرده است.

 

اولا: نظر یادتون نره ::: دوما بقیه مطالب طنز وبلاگ را هم ببینید

خدا پدرش را بیامرزد

ایمیلی خصوصی از طرف یکی از بازدیدکنندگان محترم وبلاگ بهم رسیده که چرا این قدر از "به اصطلاح اصلاح طلبان" یا "به اصطلاح اصولگرایان" استفاده می کنی؟

در جواب این عزیز باید بگویم:

ملانصرالدین از شخص بسیار بدترکیبی پرسید: اسمت چیست؟

آن شخص جواب داد: آدم

ملانصرالدین در جواب آن شخص گفت: خدا پدرش را بیامرزد آنکه این اسم را روی تو گذاشت و الا تو که قیافتاْ هیچ شباهتی به آدم نداری، مردم از کجا می فهمیدند تو آدمی.

 

اولا: نظر یادتون نره ::: دوما:از بقیه مطالب طنز این وبلاگ بازدید نمائید

محصولی، تازه داماد دولت احمدی نژاد

1- وقتی سید صادق محصولی از سوی احمدی نژاد به عنوان وزیر پیشنهادی نفت به مجلس هفتم معرفی شد، عده ای که انتظار داشتند خودشان به این پست معرفی شوند، شروع کردند به جوسازی علیه وی که محصولی خورده و برده و میلیادر است و ... .
2- بعد از اختلاف گروه های اصولگرا در دو دوره متوالی انتخاباتی( انتخابات نهم ریاست جمهوری و سومین دوره شورای شهر)،  صادق محصولی نمایندگی ائتلاف رایحه خوش خدمت را در سران گروه 6+5 (جبهه متحد اصولگرایان) برعهده گرفت و یکی از محورهای اصلی در ائتلاف اصولگرایان بود(چرا که تنها تفاوت شورای تصمیم گیری برای ائتلاف اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم نسبت به دو دوره متوالی گذشته انتخاباتی، حضور صادق محصولی در این شورا بود).


3- بعد از استیضاح وزیر لایتچسبک کابینه احمدی نژاد(علی کردان)، سید صادق محصولی به عنوان وزیر پیشنهادی کشور به مجلس معرفی شد ولی برخلاف پیش بینی ها باز هم برخی از به اصطلاح اصولگرایان (منظورم طیف بنی اسرائیلی اصولگرایان است که ممکن است در یادداشت های بعدی یادی هم از آنها بکنم) شروع به تکرار ادعاهای خود در مورد محصولی کردند.
4- احمدی نژاد در طول قریب به چهارسال گذشته نسبت به وزارتخانه ها به چشم دختری برای خود نگاه کرده است و مانند یک پدرزن همیشه وقتیپس از امتحان راه حل های ممکن، باز هم امکان اصلاح رابطه یکی از دخترانش(وزارتخانه ها) و یکی از دامادهایش(وزرای کابینه) وجود نداشته یا ایراد غیرقابل حلی در داماد(وزیر) بوده، در نهایت حق را به وزارتخانه(دختر) و مردم داده تا وزیر(داماد) و سپس طلاق دختر(وزارتخانه) را گرفته است.
وقتی آدمی زاد چهار مورد فوق را کنار هم می چیند، در نهایت یاد حکایتی می افتد که:
ملانصرالدین، فردی را به دامادی قبول کرد. با پخش این خبردر شهر، برخی از خواستگاران دختر ملانصرالدین که انتظار داشتند وی یکی از آنها را به دامادی خود برگزیند، نزد ملانصرالدین رفتند و گفتند: "ملا چه کردی! این فرد دنیاطلب است و قصد دارد از طریق ازدواج با دختر تو، ثروتت را به چنگ آورد".
ولی ملانصرالدین در کمال خونسردی در جواب آنها گفت: "اگر ثروتی یافت، مختار است هرچه خواست با آن بکند"