برخی از افراد که در نوچه های سیاسی هم تعدادشان کم نیست همیشه دنبال حرف درست کردن و حرف بازی اند که نباید آدمی زاد کمترین توجهی به آنها بکند و کارش را انجام دهد.

مثلا امروز یکی از دوستان واقعا اصولگرایم در روزنامه خورشید با من تماس گرفت و یک وبلاگ را معرفی کرد که برخی از تازه به درون رسیده ها و نوچه های مثلا رسانه ای ،به دستور اربابانشان راه انداخته اند تا درصورت بازگشت مرد هزار چهره به روزنامه خورشید، بتوانند جایگاهشان را در آن  روزنامه حفظ کنند. بالاخره آدم از نوچگی سیاسی شهردار باقر، یک شبه به یک روزنامه کثیرالانتشار دولتی - آن هم دولتی که روزی به آن فحش می داد و فرار می کرد - برسد، این کارهای نوزادانه-راه اندازی وبلاگ غیراخلاقی انتشار مطالب درون سازمانی و  صحبت های خبرنگاران در ناهارخوری روزنامه- را هم انجام می دهد.

البته ناگفته نماند که گفته می شود این کودکان رسانه ای خیلی هم خوردنی هستند.

 

 

در تمام این اتفاقات مقصر دولت است که دانشکده خبر راه انداخته ولی به فکر راه اندازی کودکستان خبر برای این آقایان نبوده است.

ولی از این حرف ها که بگذریم، حرف بازی ها و بهانه جویی ها، آدمی زاد را یاد شعری در مورد ملانصرالدین می اندازد که گویند:

 

بود ملا به سرش قصد سفر

بود همراه پسر بر روی خر

 

خلق گفتند چه بی انصاف است

پشت خر با دو نفر حتم شکست

 

پسر خویش به پائین آورد

خویش بر خر خود جا کرد

 

باز گفتند که بی رحم ببین

خود سوار است، چه خودخواه است این

 

کرد ملا پسر خویش سوار

خود پیاده شد و کردند هوار

 

که ز بد جنس کسان این پسر است

فکر خویش است نه فکر پدر است

 

هر دو گشتند پیاده، وین بار

بر نفهمیش بدادند شعار

 

گشت ملا چو چنین سر در گم

گفت ای وای ز حرف مردم

 

اولا نظر یادتان نرود ::: ثانیا از بقیه مطالب وبلاگ هم سان ببینید