نمی دونم چرا یه عده خیلی ساده اند. بعد از انتخابات موسوی این همه سر حرفش وایستاد که تو انتخابات تقلب شده ولی بعضی ها میگن حالا میرحسین یه بچگی کرده. این ماجرا آدم رو یاد یه حکایتی از جوحی میندازه:

 

روزی همسایه جوحی از اون طناب رو خواست؛ جوجی در جواب همسایه اش گفت: زنم بر روی طناب کنجد پهن کرده است.

همسایه خطاب به جوحی گفت: این چه حرفی است که می زنی.

جوحی جواب داد: اگر بخواهم ندهم، می گویم زنم روی طناب آرد پهن کرده است.

نتیجه گیری اخلاقی و شبه غیراخلاقی: شرکت در مجلس ختم کسی که نمرده، "مردم خداجوی" و "عزادار حسینی" نامیدن رقاصان و اراذل و اوباش روز عاشورای حسینی، ادعای تقلب در انتخابات و سایر ادعای موسوی پس از انتخابات، همه و همه مثل قضیه پهن کردن کنجد روی طناب توسط زن جوحی - ببخشید همسر جناب موسوی، سرکار خانم زهرا رهنورد یا همان زهره کاظمی یا بهتر بگم "فول پورفسور ایران"- است. آقای "میرحسین موسوی" دوست نداره به جریان داخل نظام برگرده؛ چون اون ور، هم فاله هم تماشا؛ چون وقتی خارج نظامه، هم اونایی که خودشونو مرجع تشخیص مصلحت نظام میدونن، حمایتش میکنن و اونم هم از پول ها و باغ های فندق، گردو، بادوم و ... -سایر باغ های مربوط به صنف آجیل ها- که صاحبششون بعضی ها هستن استفاده میکنه، و هم از کمک های مالی اون ور آبی ها استفاده میکنه؛ کسی هم که داخل کشور نیست بگیردش و محاکمش کنه؛ یعنی کلا اینطوری بیشتر خوش میگذره؛ همین!

*اگه بد شده به بزرگی خودتون ببخشید دیگه! خیلی وقت بود ننوشته بودم؛ از این به بعد سعی می کنم حداقل هفته ای یه مطلب بنویسم و تو وبلاگم بذارم تا به مرور مطالب بهتر بشه! البته مطلب ملانصرالدینی دیگه، از شیخ که بهتر می نویسم!

قربان شما- ملانصرالدین