بویش را چه می کنید!!؟

این روزها کارگزارانی های حزب بادی که هم در رفاقت با راستی ها سابقه زیادی دارن و هم در دوستی با چپی ها، با قدرت و ثروت و رسانه های خودشون طوری علیه دولت و شخص دکتر احمدی نژاد لجن پراکنی می کنن و دم از تورم می زنن که انگار تورم بالای 50درصد دوران مدیریت خود و رئیس شون رو فراموش کردن.

طوری شانتاژ می کنن که انگار اوضاع سیاسی اجتماعی زمان حکومت خودشون رو از یاد بردن.

و در این میان تلاش می کنن با لجن پراکنی شون نکاتی رو علیه دولت مطرح کنن تا به مرور کارهای خودشون از اذهان عمومی پاک بشه که از گذشته هم این رو شگرد خودشون می دونستن ولی غافل از اینکه ...

مثلا مرعشی و نوبخت هم تو انتخابات گذشته از این کارها کردن ولی نتیجه اش رو همه دیدن ولی بازم براشون عبرت نشد.

چرا که قدیمی ها حکایتی را گویند که بی ربط به این ماجرا نیست که :

شخصی از دوستان ملانصرالدین نزد وی نشسته بود که ناگهان بادی از آن شخص خارج شد.

آن شخص برای از بین بردن صدای بادش، شروع کرد به یه رهگذر داد و بیداد کردن و شلوغ بازی.

ملانصرالدین با مشاهده این صحنه خطاب به آن شخص گفت: به فرض صدایش را از بین بردی، بویش را چه می کنی!!؟

کی بود، کی بود، دوم خردادی ها که نبودن، لابد ملانصرالدین بود

این روزها دوم خردادی ها یا همان به اصطلاح اصلاح طلبان طوری با اطمینان به دولت می تازن که اقدامات خودشون یادشون رفته است.
وقتی دولت دستشون بود قربون صدقه دلال ها می رفتن تا از طریق اونا، لبخند دربون های کاخ سفیدو نسبت به خودشون ببینن. حالا که احمدی نژاد عزت مدارانه به اوباما نامه نوشته، همون آقایون انقلابی شدن و به احمدی نژاد می تازن و به روی خودشون هم نمیارن که خودشون چیکارا که نکردن.
حالا بماند که خیلی شعارها هم دادن و شهامت انجامشو نداشتن، مثل نقدی کردن یارانه ها و ... .

خلاصه این اقدامات به اصطلاح اصلاح طلبان آدمی زاد رو یاد یه حکایت می اندازه که:
ملا نصرالدین ناهار ماست خورد و از خانه بیرون رفت. در راه فردی از او پرسید:"ملا نصرالدین ناهار چه خوردی؟" . ملانصرالدین جواب داد:"بوقلمون". فرد سوال کننده در جواب ملانصرالدین گفت:"لابد سفیدی روی ریشت هم، فضله ی بوقلمونی است که ناهار خورده ای!" .

دوم خردادی های تندرو و مشتری ملانصرالدین

اکبر گنجی از اصلاح طلبان تندرو، در یادداشتی از هم جنس بازی و هم جنس بازان حمایت کرده است.این در حالی است که برخی دیگر از دوم خردادی ها از گذشته خود درس نگرفته اند و شعار سکولاری سر می دهند و گمان می کنند که از این طریق می توانند رای برای خود جمع کنند. به طور مثال سازمان مجاهدین انقلاب، ولایت و امامت را از مرامنامه خود حذف کرده است و جبهه مشارکت هم، مطالب تفرقه آمیز قومی و مذهبی منتشر می کند.

این اقدام دوستان به اصطلاح اصلاح طلب، آدمی زاد را یاد حکایتی می اندازد که گویند:
شخصی در ماه شعبان، نزد ملانصرالدین آمد تا از او زیتون نسیه بخرد. ملانصرالدین به او گفت: "قدری از آن بخوری و ببین بی عیب باشد". آن فرد جواب داد: " برای قضای روزه ماه رمضان، امروز روزه ام". ملانصرالدین خطاب به آن فرد گفت: "برو که هرگز به تو نسیه نمی دهم. تو قرض خدا را تا به حال به تاخیر انداختی، پول زیتون بنده خدا را کی خواهی داد!!؟"

حکایتی جالب از سور اصلاح طلبان

اصلاح طلبان برای آنکه توجه جامعه را از طریق رسانه ها معطوف به خودشان کنند، مانند دوره های گذشته باز هم شایعه کاندیداتوری میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری را منتشر کرده اند. این موضوع وقتی جالب تر می شود که بدانیم غضنفرهای دوم خردادی، جو گیر شده و زمان اعلام خبر کاندیداتوری وی را نیز بیان می کنند.


این ماجرا، آدمی زاد را یاد حکایتی می اندازد که گویند:
روزی کودکان دور ملانصرالدین جمع شده بودند و اذیتش می کردند. ملانصرالدین برای اینکه از شر کودکان راحت شود، خطاب به آنها گفت: در فلان کوچه و خانه سور می دهند، بچه ها به سرعت به طرف آن کوچه و خانه دویدند. ملانصرالدین با مشاهده این صحنه با خودش گفت: نکند چنین باشد. پس او هم به دنبال بچه ها دوید.

 

اولا: نظر یادتون نره ::: دوما: از بقیه مطالب طنز این وبلاگ هم بازدید فرمائید.

خاتمی و نخودهای ملانصرالدین

زمان اعلام خبر کاندیداتوری محمدخاتمی رئیس جمهور پیشین کشورمان، برای انتخابات ریاست جمهوری هر روز عوض می شود و در حالی که اغلب نزدیکان وی، کاندیداتوری خاتمی را قطعی می دانند، ولی هر کدام تاریخی را برای اعلام این خبر از سوی شخص وی بیان می کنند.

این ماجرا، آدمی زاد را یاد حکایتی می اندازد که گویند:
ملانصرالدین حافظه خوبی نداشت و هر ماه سی عدد نخود زیر تشک خود می گذاشت و هر روز یک نخود جدا کرده و آن طرف تشک می گذاشت. هر کسی که می آمد و می پرسید: "ملا امروز چندم ماه است؟"، نگاهی به زیر تشک می انداخت و نخودها را می شمرد و جواب می گفت.
روزی کلفتش به اتاق او جارو می کشید که نخودها پراکنده شدند. عصر آن روز، کسی نزد ملانصرالدین آمد و پرسید: "ملا امروز چندم ماه است؟" ، ملا نصرالدین زیر تشک را نگاه کرد و گفت: این ماه پراکنده و مخلوط شده، معلوم نیست چندم ماه است، ماه آینده تشریف بیاورید.

شیخ مهدی بازم خوابش برد!

شیخ مهدی کروبی می گفت تو انتخابات ریاست جمهوری نهم، یه چرت زدم ، بیدار شدم دیدم احمدی نژاد از من جلوتر افتاد.

ولي ظاهرا آن خواب شیخ مهدی براش درس عبرت نشده و اکنون موقعه بحث روی اجماع اصلاح طلبان خوابش برده.

اینجانب ملانصرالدین، انتخاب آقای خاتمی را به عنوان کاندیدای واحد اصلاح ناپذیران، تبریک عرض می کنیم.

 

اولا نظر یادتون نره :: دوما بقیه مطالب طنز وبلاگ را هم مشاهده فرمائیدوبلاگ يادداشت هاي شخصي ملانصرالدين

دستور شهردار: آشغالاتونو بجای سطل زباله، تو جیبتون بریزید!

باقر قاليباف شهردار تهران که در مراسم بهره برداري از مجتمع بازیافت سخن مي گفت با اشاره به سفر اخير خود به توکيو به بيان خاطراتي از اين سفر 10 روزه پرداخت و گفت: در طول اين مدت هرچه در خيابان هاي توکيو گشتم، آرزو به دل ماندم يک رفتگر يا حتي مخزن جمع آوري زباله ببينم. 

سردار دکتر جغرافیادان شهردار خلبان کپیتان باقر قالیباف

به گزارش جوحی، باقر که با هيجاني خاص سخن مي گفت تاکيد کرد که در عين حال خيابان ها کاملا تميز بود و حتي تکه اي زباله، شيشه نوشابه يا برگي از درخت در معابر ديده نمي شد.

نتیجه: وقتی نه رفتگری بوده نه سطل زباله ای، لابد مردم آشغالاشونو تو جیبشون می ریختن. چشم، ما هم از این به بعد تو جیبمون میریزیم. تازه این شهردار ما چقدر باحاله که از اینجا کوبیده رفته ژاپن و تازه ۱۰روز هم اونجا رو گشته، نتونسته آشغال پیدا کنه.باقرخان شهر خودمون تهران، پر آشغاله. دستور میدادین میاوردیم خدمتتون.